loading...
سی خنده / بزرگترین پورتال جامع تفریحی علمی خبری و...
مهدی بازدید : 108 چهارشنبه 1392/10/11 نظرات (0)

1. خدا به طالع تان مُهر پادشاهی زد
به سینه ی احدی دست رد نخواهی زد


در آسمان سخاوت یگانه خورشیدی

تمام زندگی ات را سه بار بخشیدی


گدا ز كوی تو هرگز نرفته  ناراضی
عزیز فاطمه! ازبسكه دست و دل بازی


مدینه شاهد حرفم ؛ فقیر سرگشته

همیشه دست پر از محضر تو برگشته


به لطف خنده تان شام غم سحر گردد

نشد كه سائل تان نا امید برگردد


خدا به شهد لبت مزه ی رطب داده

كریم آل محمد تو را لقب داده


تبسم نمكینت چقدر شیرین است!
دوای درد یتیم  و فقیر و مسكین است

خوشا به حال ِگدایی كه چون شما دارد

در این حرم چقدر او برو بیا دارد!

به هر مسافر بی سر پناه جا دادی

به دست عاطفه حتی به سگ غذا دادی


گره گشایی ات از كار خَلق،ارث علی است

مقام اولی جود و بخششت ازلی است


به حج خانه ی دلبر چه ساده می رفتی!
همه سواره ولی تو، پیاده می رفتی


شما ز بسكه كریم و گره گشا بودی

دل كویر به فكر پیاده ها بودی


امام رافت دوران بی مرامی ها

نشسته ای سر یك سفره با جذامی ها


خیال كن كه منم  یك جذامی ام آْقا
نیازمند نگاه  و سلامی ام آقا

چقدر مثل علی از زمانه رنجیدی!
سلام داده، جواب سلام  نشنیدی

امام  برهه ی  تزویرهای  بسیاری
به وقت رفتن مسجد، زره به تن داری


كریم شهر مدینه غریب افتادم

به جان مادرت آقا، برس به فریادم


خودت غریبی و با دردم آشنا هستی

رفیق واقعی روزهای  بی دستی

قسم به حرمت این ماه حق نگاهی كن

به دست خالی این مستحق نگاهی كن


بگیر دست مرا ، دست بسته ام آقا

ضرر زدم به خودم، ورشكسته ام آقا


دل از حساب قنوت تو سود می گیرد

دعای دست رحیمت چه زود می گیرد!

برای مدح تو گویند شعر احساسی

به واژه های «در» و «میخ» و «كوچه» حساسی


چه شد غرور تو آقا شكست در كوچه!؟

بگیر دست مرا با خودت ببر كوچه….

چه شد كه بغض گلوگیر گوشه گیرت كرد؟

كدام حادثه این گونه زود پیرت كرد؟


چگونه این همه غم در دل شما جا شد!؟

بگو كه عاقبت آن گوشواره پیدا شد؟

 

 

roholla بازدید : 49 سه شنبه 1392/09/19 نظرات (0)
عشق به أباعبدالله (ع) کوچک و بزرگ نمی‌شناسد. هر کس با هر روش و منشی پای در میدان ارادت می‌نهد تا بزم عاشقان هرچه پر شور و شعور‌تر برپا گردد. در این میدان اما، شاعران نقشی بی‌بدیل داشته و دارند.
به گزارش سی خنده  مرحوم محمدرضا آقاسی یکی از دلسوختگان حسینی است که این دلسوختگی در کلمه کلمۀ آثارش موج می زند. امشب کاربران عزیز را به یکی از آشناترین زمزمه های حسینی این شاعر دلسوخته اهل بیت میهمان می کنیم و از پروردگار متعال علو درجات او را خواستاریم.

بی‌سروسامان توام یا حسین!
دست به دامان توام یا حسین!

جان علی سلسله بندم مکن
گردم، از خاک بلندم مکن

عاقبت این عشق هلاکم کند
در گذر کوی تو خاک کند

تربت تو بوی خدا می‌دهد
بوی حضور شهدا می‌دهد

مشعر حق! عزم منا کرده‌ای
کعبه شش گوشه بنا کرده‌ای

تیر تنت را به مصاف آمده‌ست
تیغ سرت را به طواف آمده‌ست

چیست شفابخش دل ریش ما؟
مرهم زخم و غم و تشویش ما

چیست به جز یاد گل روی تو؟
سجده به محراب دو ابروی تو

بر سرنی زلف‌‌ رها کرده‌ای
با جگر شیعه چه‌ها کرده‌ای
roholla بازدید : 104 دوشنبه 1392/08/20 نظرات (1)

خواب ديدم خواب اينكه مرده ام

خواب ديدم خسته و افسرده ام

روي من خروارها از خاك بود

واي قبر من چه وحشتناك بود

تا ميان گور رفتم دل گرفت

قبر كن سنگ لحد را گل گرفت

ناله مي كردم وليكن بي جواب

تشنه بودم تشنه يك جرعه آب

بالش زير سرم از سنگ بود

غرق وحشت سوت و كور و تنگ بود

خسته بودم هيچ كس يارم نشد

زان ميان يك تن خريدارم نشد

هركه آمد پيش حرفي راند و رفت

سوره حمدي برايم خواند و رفت

نه شفيقي نه رفيقي نه كسي

ترس بود و وحشت و دلواپسي

آمدند از راه نزدم دو ملك

تيره شد در پيش چشمانم فلك

يك ملك گفتا بگو نام تو چيست

آن يكي فرياد زد رب تو كيست

اي گنهكار سيه دل بسته پر

نام اربابان خود يك يك ببر

در ميان عمر خود كن جستجو

كارهاي نيك و زشتت را بگو

ما كه ماموران حق داوريم

نك تو را سوي جهنم مي بريم

ديگر آنجا عذر خواهي دير بود

دست و پايم بسته در زنجير بود

نا اميد از هر كجا و دلفكار

مي كشيدندم به خفت سوي نار

ناگهان الطاف حق آغاز شد

از جنان درهاي رحمت باز شد

مردي آمد از تبار آسمان

نور پيشانيش فوق كهكشان

چشمهايش زندگاني مي سروددرد را از قلب آدم مي زدود

گيسوانش شط پر جوش و خروش

در ركابش قدسيان حلقه بگوش

صورتش خورشيد بود و غرق نور

جام چشمانش پر از شرب طهور

لب كه نه سرچشمه آب حيات

بين دستش كائنات و ممكنات

خاك پايش حسرت عرش برين

طره يي از گيسويش حبل المتين

بر سرش دستار سبزي بسته بود

بر دلم مهرش عجب بنشسته بود

در قدوم آن نگار مه جبين

از جلال حضرت عشق آفرين

دو ملك سر را به زير انداختند

بال خود را فرش راهش ساختند

غرق حيرت داشتند اين زمزمه

آمده اينجا حسين فاطمه

صاحب روز قيامت آمده

گويي بهر شفاعت آمده

سوي من آمد مرا شرمنده كرد

مهربانانه به رويم خنده كرد

گفت آزادش كنيد اين بنده را

خانه آبادش كنيد اين بنده را

اينكه اينجا اين چنين تنها شده

كام او با تربت من وا شده

مادرش او را به عشقم زاده است

گريه كرده بعد شيرش داده است

بارها بر من محبت كرده است

سينه اش را وقف هيئت كرده است

اينكه مي بينيد در شور است و شين

ذكر لالائيش بوده يا حسين(ع)

ديگران غرق خوشي و هلهله

ديدم او را غرق شور و هروله

با ادب در مجلس ما مي نشست

او به عشق من سر خود را شكست

سينه چاك آل زهرا بوده است

چاي ريز مجلس ما بوده است

خويش را در سوز عشقم آب كرد

عكس من را بر دل خود قاب كرد

اسم من راز و نيازش بوده است

خاك من مهر نمازش بوده است

پرچم من را بدوشش مي كشيد

پا برهنه در عزايم مي دويد

اقتدا به خواهرم زينب نمود

گاه ميشد صورتش بهرم كبود

بارها لعن اميه كرده است

خويش را نذر رقيه كرده است

تا كه دنيا بوده از من دم زده

او غذاي روضه ام را هم زده

اينكه در پيش شما گرديده بد

جسم و جانش بوي روضه مي دهد

حرمت من را به دنيا پاس داشت

ارتباطي تنگ با عباس داشت

نذر عباسم به تن كرده كفن

روز تاسوعا شده سقاي من

گريه كرده چون براي اكبرم

با خود او را نزد زهرا مي برم

هرچه باشد او برايم بنده است

او بسوزد صاحبش شرمنده است

در قيامت عطر و بويش ميدهم

پيش مردم آبرويش ميدهم

باز بالاتر به روز سرنوشت

ميشود همسايه من در بهشت

آري آري هركه پا بست من است

نامه ي اعمال او دست من است

roholla بازدید : 69 دوشنبه 1392/08/20 نظرات (0)

عشق بازی کار هر مشتاق نیست

این شکار، دام هر صیاد نیست

عاشقی را قابلیت لازم است

طالب حق را حقیقت لازم است

عشق ، از معشوق اول سر زند

تا به عاشق ، جلوه دیگر کند

تا به حدی که برد هستی از او

سر زند صد شورش و مستی از او

شاهد این مدعی خواهی اگر

بر حسین و حالت او کن نظر

****

روز عاشورا در آن میدان عشق

کرد رو را جانب سلطان عشق

بارالها این سرم این پیکرم

این علمدار رشید، این اکبرم

این سکینه، این رقیه، این رباب

این عروس دست وپا خون در خضاب

این من و این ساربان، این شمر دون

این تن عریان میان خاک و خون

این من و این ذکر یارب یاربم

این من و این ناله های زینبم

****

پس خطاب آمد زحق کی شاه عشق

ای حسین یکه تاز راه عشق

گر تو بر من عاشقی ای محترم

پرده برکش من به تو عاشقترم

غم مخور که من خریدار توام

مشتری بر جنس بازار توام

هر چه بودت داده ای در راه ما

مرحبا صد مرحبا خودهم بیا

خود بیا که می کشم من ناز تو

عرش و فرشم جمله پا انداز تو

لیک خود تنها در بزم یار

خود بیا و اصغرت را هم بیار

خوش بود در بزم یاران بلبلی

خاصه در منقار اوبرگ گلی

خود تو بلبل ، گل؛ علی اصغرت

زودتر بشتاب سوی داورت

درباره ما
سی خنده بزرگترین پورتال جامع شامل سرگرمی ، نرم افزار ، بازی ، تم ، پزشکی و سلامت ، آموزشی ، خبری ، روانشناسی، زناشویی، مد ، دکوراسیون، آشپزی ، آهنگ ، کتاب ، عکس ، سبک زندگی و...
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 906
  • کل نظرات : 304
  • افراد آنلاین : 32
  • تعداد اعضا : 7582
  • آی پی امروز : 204
  • آی پی دیروز : 158
  • بازدید امروز : 340
  • باردید دیروز : 377
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 2
  • بازدید هفته : 1,644
  • بازدید ماه : 1,644
  • بازدید سال : 45,768
  • بازدید کلی : 1,955,002
  • کدهای اختصاصی